چگونه با حواس پرتی مقابله کنیم
چگونه درهنگام مطالعه باحواس پرتی مقابله کنیم؟
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنیدمنبع : http://nasimedanesh.blog.ir/
حواس پرتی چیست؟
شاید شما تا به حال خیلی به «حواس پرتی» فکر کرده باشید و بارها از خود پرسیده باشید که چرا گاهی به هنگام مطالعه حواس آدم پرت میشود؟ ما نمیدانیم که شما برای این سؤال خود چه جوابی پیدا کردهاید اما پاسخ صحیح این پرسش را به شما میگوییم: «حواس پرتی چیزی نیست جز تمایل ذاتی ذهن به درگیری و فعالیت».
ذهن شما همواره میخواهد درگیر و مشغول باشد. بنابراین اگر آنچه که اکنون انجام میدهید در شما درگیری و مشغولیت ذهنی ایجاد کند، فکر شما دیگر لزومی احساس نمیکند که به جای دیگر برود و در آنجا درگیر شود. اما اگر در انجام این کار، درگیری ذهنی ایجاد نشود، ذهن شما شتابان به جایی میرود که خود را در آنجا مشغول کند. و این همان حواس پرتی است. برای روشنتر شدن موضوع، مثالی بزنیم: وقتی دوستتان با شما صحبت میکند، اگر بتواند با بیان خود در شما مشغولیت ذهنی و توجه و علاقمندی ایجاد کند، شما با تمرکز فراوان به تمام حرفهایش گوش میدهید. اما اگر او نتواند چنین تأثیری در شما بگذارد چون ذهن شما درگیر نمیشود به سرعت فکر دیگری به ذهنتان راه مییابد و شما در حالی که به مخاطب خود خیره شدهاید، دارید به چیز دیگری فکر میکنید. چیزی که در شما درگیری ذهنی ایجاد می کند.
ذهن شما مدام به فعالیت نیازمند است و این نیازمندی را هنگامی که شما مشغول مطالعه کردن هستید، هم دارد. بنابراین اگر آنچه که میخوانید، در شما درگیری ذهنی ایجاد کند، شما مشتاق و متمرکز پیش میروید. در غیر این صورت چشمتان خطوط را دنبال میکند و ذهنتان در جایی دیگر مشغول میشود. به عبارت دیگر، حواستان پرت میشود.
راه چاره
پیش از هر چیز، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید ذهن خود را با موضوع مطالعه درگیر کنید. معمولاً سبک نوشتاری کتاب تلاش میکند که در شما درگیری ذهنی ایجاد کند اما عمده کار با خود شماست. ما اکنون میخواهیم روش مطالعه متمرکز را به شما آموزش دهیم، برای آن که درگیری ذهنی شما پایدار بماند. میخواهیم ذهن شما با جمله جمله کتاب درگیر شود. میخواهیم که شما یک مطالعه کننده فعال باشید. روشهای سنتی مطالعه که شما پیش از این داشتهاید، شما را از یک مطالعه متمرکز باز میدارد و باعث میشود که حواس شما مدام پرت شود.
روشهای مطالعه متمرکز
«تند خواندن»
رانندهای را در نظر بگیرید که با سرعت بسیار کمی مثلاً ۲۰ کیلومتر در ساعت در حرکت است. وقتی سرعت این راننده تا این حد کم است، دیگر به توجه و تمرکز فوق العادهای نیاز ندارد و چون ذهن درگیر نمیشود، مدام در جایی دیگر مشغول میشود. راننده میتواند از داشبورد چیزی بردارد، شیشه را پاک کند، به مناظر بیرون نگاه کند و حتی غرق در تخیل شود. اما وقتی سرعت زیاد شد، خود به خود درگیری ذهنی بیشتر میشود و ذهن بیشتر به رانندگی متمرکز میشود و راننده دیگر فرصت ندارد به چپ و راست نگاه کند و یا مشغولیتهای ذهنی دیگری داشته باشد. اساساً ذهن چنان درگیر است که تمایلی برای درگیر شدن در جای دیگر ندارد. در مطالعه هم دقیقاً همین حالت وجود دارد. وقتی شما به بهانه بهتر فهمیدن بسیار کند پیش میروید و کلمه به کلمه میخوانید، درگیری ذهنی مطلوبی را ایجاد نمیکنید و ذهن شما که از این ساکن بودن کلافه میشود، خود را در جایی دیگر مشغول میکند و حواستان پرت میشود.
ما نمیگوییم آن قدر تند بخوانید که هیچ چیز نفهمید، بلکه میگوییم سرعت مطالعه خود را تا آنجا افزایش دهید که یک درگیری ذهنی مطلوب ایجاد شود. در این سرعت، ذهن متمرکز است. میبینید که اگر کمی غفلت کنید، سانحهای رخ میدهد. حتی اگر بتوانید سرعت مطالعه خود را به دو برابر افزایش دهید بسیار عالی است چرا که هم در وقت خود صرفهجویی نمودهاید و هم با درگیری ذهنی و تمرکز بیشتری خواندهاید. تا میتوانید سرعت مطالعه خود را افزایش دهید و سریعتر از آنچه که قبلاً میخواندهاید بخوانید. البته خوب میدانید که این سرعت، نسبی است و در متون مختلف مانند رمان، ادبیات، شیمی، فیزیک و … متفاوت است. مسلماً شما متون سادهتر را با سرعت بیشتر میخوانید. ما میگوییم سرعت خود را با توجه به سرعت قبلی خود بیشتر کنید. یکی دیگر از معایب کند خواندن این است که شما وقتی آرام و لغت به لغت می خوانید، درک ذهنی کمتری دارید چرا که ذهن با مفاهیم سر و کار دارد نه با کلمات. یادتان باشد مفهوم، همیشه در یک عبارت است نه یک واژه. وقتی شما کلمه شیر را میخوانید، ذهن نمیداند منظور شیر گاو است یا شیر جنگل یا شیر آب. اما وقتی جمله «شیر آب را بستم» سریعاً خوانده میشود، درک بهتر و سریعتری حاصل میشود.
مطالعه اولیه
مطالعه اولیه همان گرفتن اطلاعات ابتدایی است. در مطالعه اولیه، قصد شما کنجکاو کردن ذهن با گرفتن اطلاعات ساده و کم حجم و مقدماتی است. در مطالعه اولیه شما متن را خط به خط نمیخوانید بلکه نگاهی گذرا به متن میاندارید و یک سری مفاهیم اولیه را از متن میگیرید که مثلاً متن حول و حوش چه موضوعی است. پس از آن باید به خود رجوع کنید و ببینید که خودتان از پیش چه اطلاعاتی درباره موضوع دارید و یا این که از قبل، از کسی چیزی شنیدهاید یا مطالعه کردهاید. اطلاعات اولیه خودتان را به اطلاعات اولیه کتاب، در این بررسی اجمالی بیافزایید.
سؤال کردن
یادتان باشد که پیش از مطالعه، با یکی دو سؤال، ذهن خود را هدفدار کنید. وقتی میگوییم هنگام مطالعه مدام از خودتان سؤال کنید، منظورمان این است که پیش از مطالعه، در حین مطالعه و پس از آن، میتوانید از خود بپرسید. شما معمولاً برای طرح سؤالات از خود یک سری سؤالات حافظه ای کم ارزش می پرسید. مثلاً «بوعلی سینا کی متولد شد؟»، «جنگ جهانی دوم در چه تاریخی شروع شد؟»، «هیمالیا کجاست؟» و … این سؤالات معمول، کم ارزش ترین سؤالاتی است که شما میتوانید از خود بپرسید.
در کتاب «روشهای مطالعه» نوشته «کی پی بالدریج» و ترجمه دکتر علی اکبر سیف، به طرح سؤالات هفت گانه «گانیه» اشاره شده است. این سؤالات هفت نوع می باشد.
طرح این سؤالات بسیار ارزشمند و مفید است و فوق العاده در ایجاد تمرکز حواس مؤثر است. ما در زیر به اختصار، این سؤالات هفت گانه را توضیح میدهیم.
سؤالات هفت گانیه
۱. سؤالات حافظه ای:
این سؤالات کم اثرترین و کم اهمیتترین سؤالات هستند. این نوع سؤالات صرفاً با یادآوری اطلاعات سروکار دارد. مانند: کشورهای همسایه ایران کدامند؟ بوعلی سینا در چه تاریخی متولد شده است؟ جنگ جهانی اول در چه تاریخی رخ داد؟
۲. سؤالات ترجمهای:
این نوع سؤالات، قویتر و بهتر از سؤالات حافظهای هستند. این سؤالات تا حدی شبیه به «زبان گردانی» هستند که قبلاً درباره آنها صحبت کردیم. سؤالات ترجمهای یعنی بیان یک مفهوم پیچیده یا یک مطلب دشوار به زبان سادهتر، مانند این که: گشتاور به زبان ساده یعنی چه؟، فرمول انیشتین به زبان من چه میشود؟، افزایش شعاع مولکولی را نسبت به افزایش عدد اتمی روی نمودار چگونه میتوان نشان داد؟
۳. سؤالات تفسیری:
این سؤالات را سؤالات رابطهای هم میگویند، که به کشف و درک روابط میان دو مفهوم میپردازد. این رابطه میتواند تشابه یا تفاوت باشد. این سؤالات از سؤالات ترجمهای کمی بهترند: سؤالاتی مانند: «تفاوت دندانهای گوشتخواران با گیاهخواران چیست؟»، «حافظه از نظر ساختار و عملکرد، چه وجه تشابهی با کامپیوتر دارد؟ »و. . . از نوع سؤالات تفسیری هستند.
۴. سؤالات کاربردی:
جالب ترین نوع سؤالات هستند. این سؤالات همان طور که از نامشان بر میآید میخواهند مطالب علمی را به مسائل روزمره ربط دهند و آنها را در عمل بسنجند. مثلاً «چگونه میتوان از اصطکاک ناشی از کشش اجسام روی زمین کاست؟»، «تشویق، بلافاصله پس از یک عمل خوب چه نقشی در شکل گیری شخصیت کودک دارد؟» و …
۵. سؤالات تحلیلی:
این سؤالات از چهار نوع بالا بهترند و سؤالات منطقی و استدلالی نیز خوانده میشوند. در این نوع از سؤالات ما قدمهای منطقی یک شخص یا تغییر و تحول یک شیء یا وضعیت را از نقطه شروع تا پایان بررسی میکنیم. مثلاً «آنتونی رابینز روان شناس به نام امروز، چگونه با ناکامیها، زندگی خود را دگرگون کرد؟» یا «هواپیما چگونه به وجود آمد؟» و …
۶. سؤالات ترکیبی:
این سؤالات که از سؤالات تحلیلی قویترند، به سؤالات خلاق معروفند. در این سؤالات، شما با پهلوی هم قرار دادن اطلاعات و ایدهها و اندیشههای قبلی به طرح اندیشههای نو دست میزنید و آن را به سؤال میگذارید. مثلاً «تناسب جمعیت و مسکن را در۲۰ سال آینده ایران چگونه پیش بینی میکنید؟» یا «چه مادهای میتوان به چای افزود تا نوشیدنی خوش طعمتری شود؟» و . . .
۷. سؤالات ارزش نگاری:
این سؤالات قویترین سؤالات است. در این سؤالات، ما درباره مؤلف، نویسنده، مترجم، و متن کتاب داوری میکنیم و نظر خودمان و روش خودمان را با نظر و روش آنها مقایسه میکنیم. مثلاً از خود میپرسیم از بین رمانهای رومن رولان، نویسنده فرانسوی (جان شیفته، ژان کریستف، زندگی تولستوی، زندگی بتهوون و …) کدام اثر، شخصیت خود رومن رولان را نشان میدهد؟
باید توجه داشته باشید که این سؤالات را خواننده طرح می کند و از خود سؤال میکند و به آنها پاسخ میدهد و هرچه سؤال قویتر مطرح میشود، تمرکز و علاقه بیشتری هم ایجاد میشود. براین نکته تأکید میکنیم که خودتان باید سؤال طرح کنید نه این که به چند سؤال مطرح شده در کتاب پاسخ دهید. وقتی که خود شما سؤال طرح میکنید، بیشتر به پاسخگویی علاقمند میشوید. البته به سؤالات کتاب هم فکر کنید و به دنبال پاسخگویی به آنها هم باشید اما حتماً با توجه به متن، اطلاعات قبلی و نظر و ایده خود سؤالات دیگری را هم مطرح کنید.
نوشتن
هنگام مطالعه، همیشه قلم و کاغذی در دست داشته باشید. چه آنچه که میخوانید رمان باشد چه شعر، چه مطالعه آزاد، چه کتاب درسی، اعم از حفظ کردنی یا فهمیدنی. در یک مطالعه فعال و پویا، کمتر چیزی میتواند به اندازه قلمی که در دست دارید، ذهن شما را درگیر و متمرکز کند.
این قلم، مهمترین ابزار شماست. با آن، همه چیز را یادداشت میکنید. اگر رمان میخوانید همین طور که جلو میروید در حاشیه کتاب و یا در کاغذی دیگر با نویسنده درگیر شوید. اگر جایی برایتان خیلی جالب بود، در حاشیه بنویسید: «چه جالب!» اگر برایتان تعجب آور بود علامت تعجب بگذارید. اگر برایتان سؤال برانگیز بود حتی می توانید در حاشیه، سؤال خود را مطرح کنید و حتی در جایی نظرتان را اعلام کنید. نظرتان را با نظر نویسنده مقایسه کنید. یک مطالعه کننده فعال با قلم خود مدام با نویسنده درگیر می شود و عقاید و عواطف خود را خواه موافق خواه مخالف، به شکلی با نوشتن اعلام می کند. خودتان را ملزم کنید که با نوشتن، نظر خود را بگویید.
این گونه ذهن شما همواره متمرکز میماند چون ملزم است در هر لحظه عاطفه و اندیشه خود را بیان کند. اگر کتاب، کتاب درسی شماست، از نکات مهم کتاب یادداشت بر میدارید که این یادداشتها بهتر است در برگهای جدا نوشته شود. برای آن که به اهمیت یادداشت برداری پیببرید، اینک فواید آن را برای شما توضیح می دهیم.
فواید یادداشت برداری
الف– ایجاد خلأ ذهنی
تا خلأ نباشد، جذب، صورت نمیگیرد و هر خلأ، همیشه جذبی نیز به دنبال دارد. تا خالی نشوید نمیتوانید به درون بکشید. اولین و مهمترین فایده یادداشت برداری، ایجاد خلأ ذهنی است. آنچه را که از کتاب و نویسنده فرا میگیرید، با نوشتن، بیرون بریزید تا برای جذب مطالب بعدی آماده شوید. در روانشناسی مطالعه و یادگیری، یکی از موانع یادگیری، «منع قبلی» است. منع قبلی یعنی این که مطالبی که شما قبلاً آموختهاید، از تمرکز شما بر مطالب اخیر و فراگیری این مطالب، ممانعت به عمل میآورند. مثلاً وقتی قرار است که شما ده نکته را به ترتیب فرا بگیرید، معمولاً نکات اولیه و ابتدایی چنان ذهن شما را به خود مشغول میکنند که یادگیری مطالب بعدی و انتهایی دشوارتر میشود. شما خودتان این موضوع را تجربه کردهاید.
شما در دقایق اولیه مطالعه متوجه میشوید که به تدریج تمرکز حواستان کمتر میشود و بیشتر دچار حواس پرتی میشوید. علت آن است که همان مطلب اولیه مانع تمرکز بر مطالب بعدی میشوند. برای این که منع قبلی ایجاد نشود، بهترین و مؤثرترین راه، همین یادداشت برداری است. با یادداشت برداری است که مطالب قبلی از ذهن شما بر روی کاغذ تخلیه میشوند و این خلأ ذهنی ایجاد شده، فراگیری مطلب بعدی را آسانتر میکند.
ب– تحریک حافظه حرکتی
وقتی که مینویسید، دست و قلم شما حرکت میکند. بنابراین نه تنها حافظه حسی و چشمی شما بلکه حافظه حرکتی شما نیز فعال میشود و مطالب را بهتر به خاطر میسپارید. حال آن که وقتی یادداشت بر نمیدارید و صرفاً میخوانید، فقط حافظه حسی شما فعال است که مسلماً بازدهی شما در این حالت کمتر است.
پ– از بین رفتن وسواس ذهنی
وقتی که یک سری مطالب را پشت سر هم و دنبال هم میخوانید و مجبورید همه آنها را به خاطر بسپارید، ذهن شما وسواس پیدا میکند: «مبادا مطالب قبل را فراموش کنم؟» و در نتیجه به جای آن که به نکات جدید و تازهای که میخوانید، توجه داشته باشد، به مرور دانستههای قبلی مشغول میشود تا خیالش راحت شود که آن نکات فراموش نشدهاند.
نوشتن هر مطلب پس از فراگیری، ذهن شما را آسوده میکند. خیال شما راحت است که این مطلب، جایی نوشته شده و فراموش نمیگردد و این گونه شما با همان تمرکز اولین لحظات، به مطالعه خود ادامه میدهید.
ت– تأکید بر درک و فهم مطلب
توجه داشته باشید که منظور ما از نوشتن این نیست که به کتاب نگاه کنید و رونویسی کنید بلکه میگوییم هرچه را که فرا گرفتید و فهمیدید، به زبان خودتان روی کاغذ بیاورید. حتماً بعد از آن که جملهای را فهمیدید بنویسید آن هم نه به صورت جملات طولانی و متنی کلی بلکه به صورت اشارهای و کوتاه و مختصر. مثلاً شما میخوانید: «برای آن که یک دستگاه و یا جسمی به جرم m در حال تعادل قرار گیرد باید دو شرط برقرار باشد. اول آن که برآیند نیروهای وارد بر آن دستگاه یا جسم صفر باشد. دوم آن که گشتاور نیروهای وارد بر جسم یا دستگاه هم صفر باشد».
اگر شما همین طور در ضمن خواندن، جملهها را بر روی کاغذ بیاورید، کار مفیدی انجام ندادهاید. یعنی عمل نوشتن شما کمکی به آموختن مطلب نمیکند. اما وقتی که مطلب را فرا گرفته باشید و آن را به طور خلاصه و موجز روی کاغذ بیاورید، به روش صحیح یادداشت برداری کردهاید. مثلاً وقتی که مطلب فوق را خوب فهمیده باشید، یادداشت مختصری مانند این، از آن بر می دارید: شرط تعادل این است که مجموع نیروها و مجموع گشتاورها صفر. و یا به زبان گویای خودتان. خودتان را ملزم کنید که پس از درک هر مطلب، چیزی بنویسید. آن وقت نوشته شما تأکیدی است برای آن که آن مطلب کاملاً فهمیده و درک شده است. برای آن که بر مختصر نویسی تأکید بیشتری کرده باشیم.
ث– تداعی نوشتهها
در آخرین مرحله، به نوشته خود نگاه میکنید و همه چیز را به خاطر میآورید. یادمان هست که این نوشتهها اشاره وار و مختصر بود. قصد شما این است که با بیانی اجمالیتر و سادهتر بین نوشتهها و مطالب کتاب ارتباط برقرار کنید. تلاش شما برای برقرار سازی ارتباط میان نوشتههای مختصر و مفاهیم کتاب همان درگیری ذهنی است. همان درگیری ذهنی که برای تمرکز حواس به آن نیاز مبرم داریم. پس حالا با هم یک بار روش مطالعه متمرکز یا به عبارت بهتر مراحل روش مطالعه متمرکز را مرور می کنیم:
– تند خواندن مطالعه اولیه
– سؤال کردن
– نوشتن
– تداعی نوشته ها
که اینها همه به نوعی درگیری ذهنی ایجاد می کنند و ذهن شما را از فکر کردن به موضوعی دیگر و حواس پرتی باز میدارند. شاید اکنون تصور کنید که مطالعه به این شکل خیلی وقت میبرد و از روش مطالعه سنتی شما طولانیتر است. اما توجه کنید که شما در این محاسبه، زمان هدر رفته و مطالعه غیر مفید و غیر متمرکز خود را به حساب نیاوردهاید. شما در روش سنتی مطالعه، وقت فراوانی را با حواس پرتیهای متنوع و متعدد از دست میدهید. اما در روش جدید مطالعه، هم از تلف شدن «وقت» جلوگیری میکنید و هم لحظه به لحظه با علاقه و تمرکز حواس بیشتری مطالعه میکنید و در نتیجه بهتر یاد میگیرید.
- ۹۴/۱۱/۰۴
خواهش می کنم
شما لطف دارید